آخر سال
سال ۸۷ سال خوبي بود ...........البته بايد بگم كه هم ۸۶ و هم ۸۷ هر دوش سالهاي خوبي بودن نامزدي...پيماني شدنم تو محل كار........كار ني ني ......عروسي و حل شدن يك سري مشكلات.....كلا سال خوبي بود......و اميدوارم كه سال جديد هم سال خوبي باشه.................
تقريبا يك هفته است كه منو ني ني مثل سگ و گربه همش داريم با هم مي جنگيم........به خاطر همين بي حوصله هستم و چند وقتيه ننوشتم.......همش خونه رو كثيف مي كنه..........به خدا من وسواسي نيستم............تازه شايد دختر نا مرتبي هم باشم اما اون ديگه شورشو در آورده.........بقهش هم كه مي گم بهش بر مي خوره.و به من مي گه قرقرو..........امشب مهمون دارم اما از ديشب با ني ني قهرم ....هر چقدر حرف زد من به علت فعال شدن كودك درون باهاش حرف نزدم
عيد امسال رو دوست دارم چون اولين ساليه كه تو خونه خودمونيم........................
مي رفتم خونه آني ...در افكار خودم غوطه ور بودم يكهو يك پسر بچه ۷ يا ۸ ساله در فاصله ۳۰ سانتي من وسط خيابون استفراغ زد.......مثل اسپايدرمن پريدم عقب و خودمو نجات دادم..............
شايد تو عيد بريم شمال البته من خونه رو ترجيح ميدم..............
خواهرم(مامان گالوني) به همراه گالوني هفته پيش رفتن دبي..........تمام راه رفت و برگشت گالوني در استرس شديد بوده و توهم لاست داشته همش فكر مي كرده الان هواپيما سقوط مي كنه....چند بار مهموندارها رو صدا كرده و گفته بال هواپيما آتش گرفته و ما داريم سقوط مي كنيم......مهموندارها هركدوم اول كمي مي ترسيدن بعدش مي فهميدن اين بچه است و نبايد توجه كنند...........خلاصه كه فكر كنم اين گالوني بيچاره تو هواپيما چند كيلويي لاغر شد........................
۳شنبه و ۴ شنبه مرخصي گرفتم واسه خونه تكوني.........
رفتيم عكاسي واسه فيلم عروسيمون ديديم عكس عروسي مارو ۲متر در ۲متر چاپ كرده و زده تو آتليه...كلي حال كرديم......اينقدر عكسه خوشگل بود و اون ابعاد بزرگش خيلي عالي بود...........كلي احساس خوش تيپي كرديم...............
اميدوارم سال ۸۸ واسه همه تون سال خوبي باشه........و همه به هر چي مي خوان برسن...........
خدايا آرزو مي كنم اول از همه پاي ني ني جونم خوب بشه بعدشم فقط واسه خودم و همه دوستاي وبلاگي و غير وبلاگي آرزوي خوشبختي مي كنم........
خدا بازم شكرت مي كنم ....به خاطر همه چيزايي كه دادي..ندادي...دادي و گرفتي